جدول جو
جدول جو

معنی خط بردن - جستجوی لغت در جدول جو

خط بردن
(بُ زُ شُ دَ)
مخطط شدن جوانان ساده رو. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خو کردن
تصویر خو کردن
کندن گیاهان هرزه و خودرو از باغچه و کشت زار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از در بردن
تصویر در بردن
چیزی یا کسی را ربودن و با خود بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خبط کردن
تصویر خبط کردن
اشتباه کردن، به خطا افتادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظن بردن
تصویر ظن بردن
گمان بردن، گمان کردن، پنداشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پی بردن
تصویر پی بردن
نشان و اثر چیزی را یافتن و آگاه شدن به آن، درک کردن، دریافتن، فهمیدن، برای مثال در بیابان هوا گم شدن آخر تا چند / ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم (حافظ - ۷۴۸)، چنان کرد آفرینش را به آغاز / که پی بردن نداند کس بدان راز (نظامی۲ - ۱۰۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل بردن
تصویر دل بردن
کنایه از دل ربودن، دلربایی کردن، مهر و محبت کسی را به خود جلب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ره بردن
تصویر ره بردن
راه یافتن و پی بردن به جایی یا چیزی، راه بردن، راه جستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بو بردن
تصویر بو بردن
احساس بو کردن، اندک اطلاعی از یک امر پنهانی پیدا کردن، گمان بردن، پی بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خو کردن
تصویر خو کردن
انس گرفتن، عادت کردن، خو گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غم بردن
تصویر غم بردن
کنایه از غصه خوردن، اندوه خوردن، غم خوردن
فرهنگ فارسی عمید
(بَلَ / لِ گُ تَ)
مخطط کردن. اثر گذاردن: ارض مشطبه، زمین که در آن سیل اندک خط کرده باشد. (منتهی الارب).
- بخطکردن، اصطلاحی است در بین سپاهیان و آن بمعنی در صف قرار دادن افراد است. بصف کردن. در صف درآوردن. در یک صف قرار دادن
لغت نامه دهخدا
تصویری از ظن بردن
تصویر ظن بردن
گمان کردن پنداشتن، گمانیدن رویزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم بردن
تصویر غم بردن
غم خوردن اندوه بردن غمگین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر بردن
تصویر سر بردن
حمل کردن سر بریده، تند رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی بردن
تصویر پی بردن
واقف گشتن، آگاه شدن، اطلاع یافتن، راه بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس بردن
تصویر پس بردن
بعقب بردن، باز گردانیدن رجعت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خو کردن
تصویر خو کردن
عادت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیط کردن
تصویر خیط کردن
لغزیدن بور کردن شرمنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلط کردن
تصویر خلط کردن
در هم کردن، آمیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل بردن
تصویر دل بردن
دل بردن از کسی دل ربایی کردن از او دل ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بو بردن
تصویر بو بردن
احساس کردن، خبردار گردیدن، فهمیدن، پی بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ره بردن
تصویر ره بردن
راه جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از او بردن
تصویر او بردن
خواهد او برد بیوبر اوبرنده اوبرده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حظ بردن
تصویر حظ بردن
لذت یافتن برخورداری بافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خر گردن
تصویر خر گردن
گردن کلفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خر کردن
تصویر خر کردن
با تملق او را فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبط کردن
تصویر خبط کردن
اشتباه کردن، بخطا رفتن، از راه مستقیم منحرف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطی بودن
تصویر خطی بودن
سمیرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطر کردن
تصویر خطر کردن
خود را به آب و آتش زدن سیجیدن هنر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطا کردن
تصویر خطا کردن
لغزیدن بزهیدن بزهکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خط بریده
تصویر خط بریده
شکسته نویسی، دبیره شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فا بردن
تصویر فا بردن
ببردن بردن وابردن باز بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی بردن
تصویر پی بردن
ادراک، درک کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
به خواب رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی